سخن در موعظه های جناب لقمان حکیم بود، ابتدا نصایحی که از جناب لقمان در قرآن نقل شده، مرور کردیم و چند نصیحت مهم که در آیه 17 سوره لقمان اشاره شده، با هم مرور کردیم:

1) توجه به علم خداوند لذا از هیچ کار خیری دریغ نکنیم و از گناهان هم ولو کوچک باشند، بپرهیزیم.

2) توصیه به نماز

3) امر به معروف و نهی از منکر

در این نوبت آخرین نصیحت که در آیه 17 سوره لقمان می باشد را بیان می کنیم:

« وَاصبِرعَلی ماأصَابَک اِنَّ ذلِکَ مِن عَزمِ الأُمُور »[1]:

« و بر آنچه از {مشکلات و سختی ها} به تو می رسد، شکیبایی کن.»

ما اَصَابَک” یعنی در مقابل حوادثی که به تو می رسد، صبرکن.

کلمه “صبر” یعنی مهار کردن نفس. هنگامی که انسان جلوی نفسش را بگیرد، صبر کرده است. لذا خود صبر، یک تلاش و کوشش جدی است. اگر نفس انسان را به منزله یک مَرکب در نظر بگیرید، کسی که بتواند این مَرکب را مهار کند یعنی در جایی که باید این مَرکب برود، جلویش را باز بگذارد و در جایی که نباید برود، کنترلش کند، این معنای صبر است. لذا شاخه های مختلف صبر همه به حفظ نفس برمی گردد. مثلاً گفته شده در مقابل گناه صبر کنید یعنی این نفس را انسان کنترل کند که آلوده نشود. زیرا نفس مثل مَرکب می ماند. اگر اسب سوار در جایی ایستاده باشد که کنارش سبزی فروشی است همین که اسبش می خواهد شروع به خوردن سبزی مردم کند ، سریعاً صاحبش مهار اسب را می کشد که از آن سبزی ها نخورد. انسان هم باید بر نفسش این طور مسلط باشد یعنی تا نفس می خواهد نگاه خطایی بکند، زود چشمش را برگرداند یا دستش می خواهد به مال مردم تجاوز کند، زود دستش را کنار بکشد. کسی که نفسش را کنترل کند، آدم صبوری است و این صبر در مقابل گناه است.

صبر در انجام وظیفه، فرض کنید اسبی مسافتی را طی کرده و خسته شده، باید اسب را مجبور کنیم که ادامه دهد و ما را به مقصد برساند. در کارهایی هم که مربوط به انجام وظیفه است، نیز مرکب نفس انسان گاهی خسته می شود و تنبلی می کند، در این مواقع، انسان نباید تنبلی کند بلکه باید نفسش را بکار بگیرد. یعنی آن را مجبور کند، بار انجام وظیفه را تحمل کند. مثلاً وقتی می خواهید نماز بخوانید، عجله نکنید و نماز را صحیح بجا آورید یا کاری را که قبول کردید، آن را خوب و کامل انجام دهید.

در این آیه جناب لقمان بیشتر به صبر در مصیبتها و سختی ها اشاره می کند.

وَاصبِر عَلی مَااَصَابَک” «و در آن سختی هایی که به انسان می رسد، صبر کن.»

یکی از چیزهایی که به انسان کمک می کند در برابر سختی ها صبرکند، توجه به این نکته است چون دنیا محل امتحان است، همیشه با سختی هایی عجین و همراه است. حال یا سختی مالی است، یا اطرافیان انسان، گرفتاری یا حاجتی دارند که برآورده نشده یا دنبال شغلی هستند که پیدا نکرده اند.

به هر حال در دنیا همیشه ناگواری وجود دارد و هیچ وقت دنیا خالی از ناگواری ها نیست چون اصل همین است و ما باید در این ناگواریها ساخته بشویم لذا راحتی محض را نمی توان در دنیا یافت.

در یک حدیث قدسی نقل شده که خداوند می فرماید:

«وَضَعتُ راحَةَ فِی الجَنَّة وَالنّاس یَطلُبُونَها فِی الدُّنیا فَلا یَجِدونَها»[2]:

«من راحتی کامل را در بهشت قرار دادم، مردم در دنیا دنبالش می گردند، پس آن را پیدا نمی کنند.»

فرض کنید اگر کلید یک اتاق را در اتاق دیگری گذاشته باشید، هرچه این اتاق را بگردید، کلیدی نمی یابید. مؤمنین راحتند چون این کلید را یافته اند یعنی متوجه شده اند که ماهیت دنیا همین است لذا ناراحتی نمی کنند. معمولاً ما از چیزهایی ناراحت می شویم که علت آن را نمی دانیم. مثلاً در خانه نشسته ایم و صدایی می آید، دنبال صدا می گردیم بعد متوجه می شویم که وقتی روی پشت بام باد می زند و تکه حلبی را جابجا می کند، صدا می دهد. همین که علت را کشف کردیم دیگر خیال مان راحت می شود. همین که انسان بداند دنیا دار امتحان است و دائم

سختی هایی برای انسان پیش می آید و او باید به وظیفه اش در سختی ها عمل کند، دیگر هرگز از سختی ها نالان نیست. روز امتحان، دانش آموزان از اینکه به آنها برگه امتحان را بدهند،جا نمی خورند چون قرار همین بوده، اتفاقاً اگر برگه ها را نیاورند تعجب می کنند چون همه منتظرندکه امتحان بدهند.

بنابراین انسان مؤمن از امتحان ها اذیت نمی شود بلکه سعی می کند به وظیفه عمل کند.

لقمان گقت: «پسرم، در چیزهایی که به تو می رسد از بلاها، سختی ها، گرفتاری ها، کم و کسری ها و ناگواری ها، صبر و تحمل کن.» و این صبر، خود باعث آرامش می شود چون بنا بر تحمل کردن است، اما وقتی اظهار ناراحتی کنید، کار سخت تر شده و صبرکردن هم دشوار می گردد.

نکته قابل توجه دیگر در این کلام لقمان، این است که: لقمان قبل از این سخن به فرزندش گفته بود: « نماز بخوان و امر به معروف و نهی از منکر کن»، یکی از مسائلی که در مسیر بندگی خدا برای انسان پیش می آید، حرف و حدیث های مردم است؛ مسخره کردنها، متلک گفتن ها و زخم زبانها!

لقمان می گوید: پسرم! این حرف و حدیث های مردم هم یکی از چیزهایی است که به تو می رسد. (اصابک) مثلاَ جوانی تصمیمی گرفته دیگر گناه نکند و اکنون در شرف ازدواج و تشکیل زندگی مشترک است. به او پیشنهاد می دهند: « مدل حلقه طلایی که دوست داری برایت بخریم را انتخاب کن!»

جوان می گوید: «حلقه طلا که برای مرد حرام است! برای عروس خانم طلا بخرید و برای بنده انگشتر عقیق.» اینجاست که معمولاً اطرافیان از این جوان ناراحت شده و با او برخورد می کنند!

در این موقعیت؛ “وَاصبِرعَلی مَااَصَابَک” بهتر است، جوان صبر کند تا صحبتهای آنها تمام شود. سپس بگوید: «سخن شما صحیح، اما من حلقه طلا نمی خواهم.» دوباره آنها اصرار می کنند و مجدد صحبتهای آنها را با متانت گوش می دهد و سپس با آرامش مجدد، سخن خود را تکرار می کند:« چون روزی خدا می خورم ، رویِ زمین خدا راه می روم، هر مشکلی داشته باشم خدا را صدا می زنم پس اینجا هم باید به سخن خدا گوش کنم! من حلقه طلا دستم نمی کنم.»

این جوان نه دعوا کرد و نه معصیت، بلکه صبرکرد بنابراین اگر کسی مؤمن و با خدا باشد، اخلاق و رفتارش خداپسند گردد، خداوند به او عزتی می دهد که همان افرادی که او را مسخره می کردند، بعد از گذشت زمانی به او احترام می گذارند و به او علاقه مند می شوند.

لذا خیلی مواقع در همین باخدا بودن هاست که به صبرکردن نیازمندیم تا از وظیفه و تکلیف الهی خود خارج نشویم.


سوره لقمان: آیه 17[1]

بحار الأنوار: ج‏75 ، ص 453 [2]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *