برگرفته از سخنان ارزشمند استاد مهدی عدالتیان

«نُزِّلَت أنفُسُهُم مِنهُم فِی البَلَاء کَالَّتِی نُزِّلَت فِی الرَّخاء.»

« در هنگام بلا و مشقت،حالشان همچون هنگام آسایش و رفاه است.»

در نوبت گذشته دو درس از این فراز خطبه متقین بیان شد:

1) زندگی میدان امتحان است و از سختیها خالی نیست.

2) عموم انسانها در سختیها غمگین و ناامید و در راحتیها مغرور و غافل میشوند.

و اینک ادامه درسها:

3) متقین در تغییر شرایط متغیّر نمیشوند و در هر حال، راضی به رضای خداوند هستند.

متقین به جایی رسیدند که هر چه خدا سختی بیاورد، میگویند: «خدایا راضی به رضای تو هستیم.» «نُزِّلَت أنفُسُهُم مِنهُم فِی البَلَاء کَالَّتِی نُزِّلَت فِی الرَّخاء.»

در واقع حالِ متقین در بلا و رَخاء یکی است یعنی در این دو حالت فرقی برایشان نیست، اما حالِ غیر متقین خیلی متفاوت است، تا وقتی خدا، ائمه با آنها همراهی میکنند، آنها هم هستند و این مصداق فرمایش امام حسین علیه السلام هستند که در راه کوفه فرمودند:

« اَلنّاسُ عَبیدُ الدُّنیا والدّینُ لَعِقٌ عَلَی اَلسِنَتِهِم یَحوطونَهُ مادَرَت مَعایِشُهُم، فَاِذا مَحصُوا بِالبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانونَ»[1]؛ « مردم فرزند دنیا هستند و دین تا زمانی بر زبانشان جاری است که زندگی دنیایشان تأمین باشد. وقتی آزمایش به میان آید، دینداران واقعی کم میشوند.»

بله اکثر مردم از خدا دَم زدنهایشان فقط زبانی است. اینکه میگویند: «ما با خدا و پیغمبر و اهل بیت هستیم»، اما اکثرشان حقیقت را نمیگویند چون تا سختی و گرفتاری پیش آید، دین داران کم میشوند، زود عقب رفته و نظرشان عوض میشود. مثلاً اگر مریض شوند، به اهل بیت توسل میکنند و اگر حاجتش را دادند، راضی است و اگر بیپاسخ بماند، گلهمند میشود.

اما متقین اینطور نیستند در سختترین شرایط راضی به رضای خدا می مانند.

امام رضا علیه و السلام فرمایشی دارند :

« وَ اعلَمُوا اَنَّ رَأسَ طاعَۀِ الله سبحانه اَلتَّسلیم لِما عَقَلنَاهُ وَ مَالَم نَعقِل»[2]؛

« سرآمد همه طاعتها، تسلیم بدون قید و شرط در مقابل پروردگار است، خواه حقیقت آن را درک کنیم یا نکنیم».

حضرت فرمودند: رأس طاعت خدا، یعنی اینکه اگر فردی نماز شب میخواند یا شخص دیگری حافظ قرآن است و دیگری به یتیمان رسیدگی میکند، از میان همه اینها چه کسی از همه بیشتر مطیع خداست؟ کسی که تسلیم خدا باشد. حال چه متوجه حکمت آن بشود یا نشود. البته اگر حکمت کار را بفهمیم و تسلیم باشیم، خیلی هنر نکردیم، چون تسلیم یعنی اینکه در حالِ ندانستن، تسلیم باشم. مثلاً نمی دانم چرا نماز صبح دو رکعت است؟

وقتی فهمیدم امر خدا بر دو رکعت خواندن است، چشم آن را بجا میآورم. و یا نمیدانم چرا خمس باید بپردازم؟ همینکه فهمیدم امر خداوند متعال است، چشم. و یا مثلاً مستطیع شدهام و مکه رفتم و باید سرم را بتراشم، این موهای من چه نقشی در این عبادت دارد؟!

وقتی متوجه شدم حکمت حج همین است یعنی تسلیم در مقابل خدا و امر مولا بودن و این چشم گفتن، رأس طاعت است و اگر کسی به این مقام برسد، بسیار نزد خدا عزیز میشود.

اتفاقاً در جایی انسان، امتحان خوبی میدهد که وجهش معلوم نباشد و اطاعت کند. می گوید من نمی دانم اما چون خداوند میخواهد چشم!

بعد باید دید که این چشم گفتنها و تسلیم بودنها با انسان چه میکند؟!

حضرت ابراهیم که خلیل الرّحمان شدند، به این علت بود که به خدا زیاد چشم گفتند؛ خداوند فرمود: «از مالت بگذر.» حضرت ابراهیم گفت: «چشم»، خداوند فرمود: «از فرزندت بگذر.»

حضرت ابراهیم گفت: «چشم».

این حالتِ تسلیم، اوج عظمت و کمال انسان است و همان عبودیت و بندگی خدا است، لذا نسبت به پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) در تشهد نماز، ابتدا به بندگی حضرت شهادت می دهیم، “عَبدُهُ وَ رَسُولُه” این حالت است که ارزش دارد چون او حکیم، عالم و خیر خواه و از همه به ما مهربانتر است و اوست که همه را به ما مهربان کرده، چه کسی به مادر محبت ما را داد؟ چه کسی به معلم دلسوزی داد؟ همه را خدا عطا نمود!

در این زمینه خاطرهای بیان میکنم: آقایی سختیهای مختلفی در زندگیاش کشیده بود. حدود بیست سال قبل که عمل قلب باز، خیلی پیشرفت نکرده بود، عمل قلب باز انجام داده بودند.

روزی با یکی از دوستان به عیادت آن بنده خدا رفتیم. هدف انسان از عیادت مریض این است که میخواهد به او آرامش بدهد تا سختیاش را فراموش کند و صبرش زیاد شود اما وقتی به آنجا رفتیم، آن دوست بیمار ما شروع کرد از لطف خدا سخن گفتن که وقتی خداوند بیماری یا گرفتاری به انسان میدهد، اگر انسان صبر کند، چه عنایاتی که خدا لطف میفرماید. اصلاً بیماری عجب نعمتی است! آنقدر تعریف کرد که وقتی از منزل ایشان بیرون آمدیم، دوستم گفت: «این آقا از مریضی یک طوری تعریف میکند که انسان هوس میکند مریض شود!»

مثلاً اگر خداوند به او پول یا موقعیت و شهرت داده بود، چطوری خدا را شکر می کرد؟ هم اکنون نیز از بیماری خود آنطور تعریف میکرد.

متقین در سختی و آسانی، خدا را میبینند و با خود میگویند: «من تسلیم او باشم، او راه را خوب میداند.»

ادامه دارد…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *