برگرفته از سخنان ارزشمند استاد مهدی عدالتیان
صحبت در مهرورزی در خانواده بود، در نوبت گذشته با استفاده از فرمایشات اهل بیت، اهمیت مهروزی در خانواده (در بین زن و شوهر) مطرح شد، در این نوبت به اهمیت آن در بین فرزندان و والدین میپردازیم:
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: « اِرحَمْ مِن أهلِكَ الصَّغيرَ و وَقِّرْ مِنهُمُ الكَبيرَ »[1]
«با كودكان خانوادهات مهربان باش و بزرگان خانوادهات را احترام گذار.»
یعنی در خانواده باید هر بزرگتری به کوچکتر محبت کند و آنان را کمک و همراهی کند.
و کوچکترها نیز به بزرگترها احترام بگذارند،جواب آنها را ندهند و نسبت به بزرگتر خود پرخاش نکنند و ادب را رعایت کنند. و آنگاه است که چنین خانوادهای مورد رضای پیامبر عزیزمان
(صلی الله علیه و آله) و در نتیجه مورد رضای فرزندشان آقا بقیةالله الاعظم خواهد بود!
بعضی از ما بسیار مشتاق زیارت امام زمان هستیم که باید هم باشیم، باید بدانیم که ارزشمندتر از آن، تلاش برای جلب رضایت امام زمانمان است. اینکه من امام زمانم را ببینم اما ایشان از من راضی نباشند که بیشتر باعث شرمندگی من خواهد شد.
اما اگر ایشان را نبینم اما ایشان از من راضی باشند چه میشود؟!
مانند داستانی میشود که در تاریخ نقل کردهاند: در زمان پیامبر عزیزمان جوانی بود به نام اُویس که مادر پیری داشت، فاصله او تا مدینه بسیار زیاد بود اما بسیار مشتاق دیدار حضرت بود.
کار او شتر چرانی بود و چون پدرش از دنیا رفته بود، خدمت مادر پیرش را میکرد و چون مادر بسیار نیازمند به فرزندش بود، هربار که اویس میخواست برای زیارت حضرت به مدینه برود، به او اجازه نمیداد.
روزی مادر، با رفتن پسرش موافقت کرد اما در مدت زمانی محدود.(هفت یا هشت ساعت)، همین قدر که فقط برود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را ببیند و زود برگردد. اُویس بسیار غنیمت دانست و با ذوق و شوق خود را به مدینه به درب منزل حضرت رساند اما فهمید که حضرت منزل نیستند و از شهر خارج شدهاند و معلوم نیست چه موقع بر میگردند. او با حسرت یک ساعتی تأمل نمود تا شاید حضرت برگردند. اما حضرت نیامدند و او با غصه برگشت!
وقتی حضرت برگشتند همینکه وارد منزل شدند پرسیدند: «کسی به اینجا آمده است؟!»
گفتند: «نه» فرمودند: «اما من اینجا نوری را میبینم!»
گفتند: «بله،جوان شتر چرانی از بیابانها فرسنگها راه آمده بود تا شما را ببیند اما شما نبودید و رفت!»
فرمودند: «هان،او اُویس بوده، من مشتاق بودم که او را ببینم»
پس این رضایت چقدر ارزشمند است که کسب آن باعث چنین مقامی میشود که پیامبر خدا آرزوی دیدار کسی را داشته باشند!
چون افرادی هم بودند که حضرت را میدیدند اما حضرت دل خوشی از آنها نداشتند. خوشا به حال کسی که تلاش کند امام زمان از او راضی باشد. حال اگر مصلحت بود، زیارت کند ایشان را و اگر نبود و ندید مسألهای نیست! اما مورد رضایت قلبی حضرت باشد!
پس اگر کسی تلاش کند که در خانواده طوری باشد که امام زمان بگویند: «آفرین! من این خانواده را بسیار دوست میدارم. اینگونه پدر بودن، مادر بودن و این چنین فرزندانی را که احترام پدر و مادر را نگه میدارند و مراقب هستند بیاحترامی به یکدیگر نشود را بسیار میپسندم و دوست میدارم!»
و خوب است بدانیم که حضرت نامه عمل همه ما را میبینند و پرونده ما به حضرت میرسد.
قضیه ای از یکی بزرگان رسیده که نوشتهاند: دو نفر دوست بودند که با هم قرار گذاشته بودند عیبهای یکدیگر را به هم تذکر دهند.البته یکی از برنامههای دینی«اخوت فی الله است» مثلاً دو سه نفر با هم قرار بگذارند که برای نماز صبح یکدیگر را بیدار کنند، هفتهای یک بار با هم حرم معصومین مشرف شوند یا جلسات خوب را به هم یادآوری کرده و اشکالات و عیوب هم را به هم تذکر دهند. مثلاً اگر دیدیم دوستی در اول وقت نماز، در حال کتاب خواندن است،تذکر بدهیم که مطالعه را کنار بگذارد.
و این دو نفر چنین قراری داشتند که هفتهای یک روز با یکدیگر بنشینند و هرچه در طول هفته از هم اشکالی دیده بودند، به هم تذکر دهند و در طول هفته کمک هم باشند.
شبی یک نفر از ایشان خواب عجیبی دید که با آن دوستش در خیابانی در حال قدم زدن هستند و او صحبت میکند ولی دوستش اصلاً حواسش به سخنان او نیست و ساکت است. همینکه برگشت که نگاه کند دوستش حواسش کجاست که حرفش را گوش نمیکند، متوجه شد دو تا خانم بد حجاب از رو به رو میآیند و دوستش غرق تماشای آنهاست. و خودش تا چشمش به این خانمها افتاد، سرش را به طرف دیگر برگرداند که گناه نکند. ناگهان دید آقایی این طرف ایستادهاند که سراسر وجودشان نور است به طوری که اصلاً چهرهشان دیده نمیشود! و فردی هم همراه ایشان است.
او از آن آقا پرسید که این آقای نورانی چه کسی هستند؟ گفت: « ایشان آقا بقیة الله امام زمان ارواحناه فدا هستند که در حال دیدن عمل شما هستند.»
او از شدت وحشت از اینکه عجب چقدر بد شد که امام زمان در حال دیدن دوست من در این حالت (نگاه به نامحرم) هستند، از خواب پرید و خیلی ناراحت بود.
و چون با دوست خود قرار داشتند که عیبهای یکدیگر را به هم بگویند، فردای آن شب دوستش را دید و گفت: «فلانی ما که با هم تعارف نداریم و قرار گذاشتهایم که اشکالات هم را به هم بگوییم! من چنین خوابی دیدم، جریان چیست؟»
تا این را گفت، دوستش منقلب شد و گریه کرد. سپس گفت: «حقیقتش من گاهی مراقب چشمم نیستم و خطا میکنم و به نامحرم نگاه میکنم.»
اما دیگر آن شخص که آن خواب را دیده بود، دنبال دوستش نرفت و آن برنامه را هم به طور کل قطع کرد و با خود گفت دیگر با چنین فردی رفت و آمد نمیکنم!
چند هفتهای گذشت و اتفاقاً دوستش را دید. دوستش گفت: «فلانی میدانم که چرا دیگر نزد من نیامدی! به خاطر آن خوابی که دیدی. اما به تو بگویم که از وقتی آن خواب را برایم تعریف کردی، هرجا میروم، بازار، خیابان و… دائماً با خود میگویم، نکند الان امام زمانم از همین جا عبور کنند و من را مشغول گناه ببینند و همین فکر من را از گناه حفظ میکند.»
البته میدانیم که حضرت همیشه به اعمال ما آگاهند، چه کنار ما باشند، چه آن طرف دنیا باشند. اما اینکه در محضر حضرت انسان گناه کند، خسارتی بسیار بیشتر است!
خوشا به حال کسی که همیشه با خود بگوید، نکند امام زمان اکنون به مغازه من نگاه کند و من اینچنین کاسبی کنم! یا به خانواده من نگاه کند و ما اینچنین با هم بد صحبت کنیم یا بگو مگو داریم و نکند امام زمان من را در حالی ببیند که در کوچه و خیابان حواسم جای دیگری است!
پس یاد امام زمان بودن و توجه به اینکه شاید اکنون نظر حضرت متوجه من باشد، هم میتواند بازدارنده و سازنده باشد. و هم انسان به انجام کارهای نیک تشویق شود. مثلاً هر زمان، زمینه انجام کار خوبی پیش آمد و انسان احساس سستی و تنبلی کرد با خود بگوید:
« اگر الان امام زمانم نظر کنند و ببینند من مشغول کار خوبی هستم، قطعاً خوشحال میشوند. پس من به خاطر امام زمانم این کار خوب را انجام میدهم.»
مثلاً به خاطر حضرت، خشم خود را کنترل کرده، صدایم را بلند نمیکنم و یا فحش نمیدهم، چیزی را نمیشکنم، خراب نمیکنم یا به خاطر امام زمانم مراقب زبانم هستم، اگر یک حرف خوبی بود، میگویم، میخندم اما اگر آبروی کسی در میان باشد، نمی گویم.
اینگونه توجهات به امام زمان، میتواند هم انسان را به خوبیها تشویق کند و هم از خطاها باز بدارد. پس آن خانوادهای که با یاد امام زمان زندگی میکنند، موفق به این امتیازات میشوند و مهرورزی یکی از صفات خانواده مهدوی است