پادشاهی در زمستان پیرمرد نگهبانی را دید و به اوگفت: سردت نیست ؟
پاسخ داد: به سرما عادت دارم !
گفت: می گویم برایت لباس گرم بیاورند، رفت و فراموش کرد .
صبح جنازه پیرمرد نگهبان را دیدند در حالی که روی دیوار نوشته بود: به سرما عادت داشتم… وعده لباس گرمت مرا ویران کرد ….
مواظب وعده هایی که می دهیم باشیم !